جشنواره اردیبهشت


جشنواره عکس و فیلم کوتاه اردیبهشت


۲۱/۲/۱۳۸۸


۱. امروز  چهار سالگی کودکی بود به نام اردیبهشت   تولدت مبارک


۲. دوستان  زحمت بسیار کشیده اند برای برگزاری این رویداد   دستتان در نکناد


۳.  هنرمندان نیز منت گذاشته حاصل خلاقیت خود را بر سر سفره آورده اند خلاقیت قرینتان باد


۴. و اما بعد ...


   حال که این هنرمندان  سفره رنگینی را گسترانیده اند کام روا نشدن از آن بسی ناشکری


است.و اینک وظیفه دوستانی دیگر است تا به باز خوانی این آثار بپردازند .


از آن جایی که بعید است هیچ هنری بی نقد به تکامل برسد پس این منتقدان عزیز هستند که


باید پای در گود گذاشته و به با نگاهی نقادانه به پیشواز آثار بروند.


بورخس میگوید کار منتقد خوانشی دوباره از اثر نیست بلکه کشف جنبه های پنهان و دور از


دسترس اثر می باشد.


امید که با نگاهی گذرا عبور نکنیم .


.

.

.


عکس ها


خوشبختانه  در این شاخه امسال رقابت سنگین بود  و به نظر می رسد که در چند سال اخیر


عکاسی  پیشرفت بیشتری نسبت به سایر هنر ها در استان داشته است.( هم از نظر کمی


و هم کیفی).  تعداد عکسهای ارسالی امسال بسیار قابل توجه بود واین البته نشان از اهمیت


جشنواره هم هست.


ولی چند سوال ...


چرا در بخش هرمزگان تعداد عکاسان غیر هرمزگانی اینقدر زیاد است؟ و آیا این زنگ خطری است


که دوستان بیشتر بکوشند  ؟



فیلم ها


از روز اول نمایش توانستم 8 فیلم را ببینم . از آن جایی که از حافظه نقل میکنم اگر سهوی


در نوشتار بود دوستان عفو بفرمایند.


1.  زن مسنی که می خواست از پله ها بالا برود ( متاسفانه اسمش در خاطرم نمانده)


از منظر فنی فیلم اشکالاتی داشت مثل صدای غیر استاندارد و فیلم بر داری نچندان خوب


ولی مشکل اصلی ..


آیا فیلم داستانی بود ؟ 


فیلم از ضعف شخصیت پردازی و پیرنگ خامدستانه و کم رنگ رنج می برد .  شخصیتی که


بیننده را در گیر نمی کند و داستانی که فاقد هر گونه جذابیتی است و برای بیننده فرقی


نمی کند که زن به بالا می رسد یا نه . که بعد بخواهیم هر گونه معنایی از دل فیلم بیرون بکشیم


به نظرم بیشتر باید به فکر بیننده باشیم و تمرین داستان گویی کنیم.



2. آن سوی در


این نیز فیلمی داستانی بود با پسر نوجوانی در مرکز داستان , مادرش و دختر کنار آسان سر


مادری که از خانه بیرون میرود , پسری که در انتظار سپری شدن وقت کم کم  لباس می پوشد


و آماده بیرون رفتن می شود  و سر انجام مواجهه با دختر کنار آسان سر


مادر را می شود به راحتی از داستان  حذف کرد بدون اینکه اتفاقی بیفتد  . مادر در داستان


کارکرد تالیقی دارد اما روایت به گونه ای پر داخت شده که این کارکرد کاملا خنثی شده است


  نشان دادن خصوصیات نسل جوان که هر چند سطحی است اما در مواردی به کمک داستان


و شخصیت آمده است . به نظرم طنز می توانست بسیار کمک کننده باشد .


و نکته دیگر که بد جور گریبان فیلم های کوتاه را گرفته است تقطیع نماها و میزانسن است.


در همین فیلم نماهای زیادی هست که غیر ضروری و مانع پیشروی روایتند .


نماهایی که کنترل ها را نشان میدهد یا از پشت گلها و وسایل خانه گرفته شده اند .


باید سختگیرانه تر تدوین را بیاموزیم.




3.موسیقی باد


از آن جایی که دورادور آقای میرزایی را میشناسم توقع زیادی از این فیلم داشتم خصوصا


فیلم برداری آن. البته فیلم برداری خوب و استانداردی داشت و صدا هم همچنین ولی این اصلا


کافی نیست.



باز هم مشکل فیلم نامه دیده می شود و گویا دیدن یک فیلم داستانی خوب و پخته هنوزاهنوز


دور از دسترس است.


و فضا سازی وواقع نمایی ...


این که پیرمرد کور نوازنده ای را (هرچند دل نشین) را گوشه ای بنشانیم  و چرخه پول با برکت را 


تکرار کنیم ما را به باور این موقعیت و معنا نمی رساند.


مثلا اگر به جای آن زن میان سال عرق ریز( راستی استفاده از ته رنگ قهوه ای چندان کمکی به 


انتقال حس گرما نکرده بود) مرد جوانی بود چیزی عوض می شد ؟ آیا حسی بین زن و


پیر مرد جرقه میزند ؟ 


از ظرافت ها در فیلم برداری بعضی نما ها و اجرا البته نباید گذشت.



4. گذر


این فیلمی بود بسیار عجیب  و جمع اضداد . فیلمی هم خوب وهم بد.  


 فیلم از همنشینی 3 اپیزود شکل گرفته است .  آیا این همنشینی کمکی به فیلم کرده  ؟ 


در کنار هم نشستن اپیزودها زمانی به کار می آمد که اپیزودها بتوانند از نظر معنایی یا حسی و


یا داستانی کامل کننده هم باشند. 


1. باسنک   که سنتی محلی و رو به فراموشی است


2. پسر و دختر در اتاق  در حال صحبت های عاشقانه


3. اپیزود عروس


همین جا موضعم را مشخص کنم که از اپیزود  1 و 2 اصلا خوشم نیامد و اپیزود 3  به نظرم


بهترین کار روز اول بود.


اگر فیلم می خواست به باسنک بپردازد و تماشاگر را به به دیدار این سنت و آشنایی با آن 


فرا بخواند بسیار کم مایه است .  اطلاعاتی در این مورد نمی دهد و ما فقط چند زن را می بینیم


که در حال خواندن  اشعاری محلی هستند.



در مورد اپیزود اضافه و غیر ضروری 2 چه می توان گفت  ؟  از فیلم برداری بد  بازی های بد تر



و دیالوگ های بی ربط  . 


اما اپیزود بسیار خوب 3  ای کاش آن 2 اپیزود دیگر نبودند  و شاهد فیلمی دل نشین بودیم.


در مورد اپیزود 2 گفتم حرف های عاشقانه  و در باره این یکی باید بگویم


نمایش عشق   .


هر چه آن حرف ها و بازی ها باور ناپذیر بود این نمایش و بازی ها به دل می نشست.


فیلم برداری خوب   از آن بهتر   کارگردانی و میزانسن که فضایی مناسب داستان آفریده


و داستان که چه روان جلو می رود و در پایان آن دویدن شاد و بازی گوشانه در بیابان


که گویی برای عشق بیابان عین باغی با صفاست.


و کودک عروس  آیا تجسم عشق نوپای این دو نبود و همچنین کودکی های سر شار از آرزو های 


بی پایان  ؟


ای کاش آن 2 بخش دیگر نبودند.



و اما 4 مستند


امنیت تاریکی  ؟


صید میگی


ماهی های زینتی


و


هز 


بماند برای مقالی دیگر 

نظرات 2 + ارسال نظر
گوج گنو سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:33 ق.ظ http://goojegeno.blogsky.com

احسنت دکتر دستت درد نکنت منتقدین باید یقه هنرمندان را بگیرند نقد قضاوت روح جمعی مخاطب است ادامه هاده

ماهی بالی سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:24 ق.ظ http://mahibali.blogsky.com/

سپاس ولی سخن خورخه لوئیس بورخس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد